خب نشد . دمغ بودن هم لطف خودش را دارد مثل خراب بودنه . من امروز خراب خودم شدم . دلم گرفت یک مقداری تو پارک ول گشتم یک مقداری تو کاناپه بیشتر فرو رفتم . داستان ما داستان دردهاست من فکر میکنم سر یک تپه ماهور نشسته ام تا چشم کار میکند جسدهای بی جان و نیمه جان همینطور به حال خود رها شده اند انکس که با این کشتار حالا خود را فاتح بزرگ میداند باورش نمیشود که از نان هم میشه سیر شد . افسوس که مردهها حرف نمیزنن و زندهها هیچ وقت زنده نیستن چون حاضر نیستن به زمان فکر کنن که چطور زمان همان طناب داریست که انها امروز بر گردن دیگران انداخته اند زمان همان خنجری است که در گلوی دیگران فرو کرده اند . زمان قاتل پنهان و پنهان قاتلهاست . افسوس که مردهها حرف نمیزنن . تاریخ متاسفانه توسط زندهها ثبت میشود . انها که با قتل دیوار ترس را و با غارت دیوار خرافه را بالا میبرند ......
مديرها خواستيد توجه كنيد بازدید : 413
يکشنبه 17 آبان 1399 زمان : 3:38